حال و هواي اين غزلم مثل ابر هاست
لعنت به اين زمانه كه مفتون جبر هاست
با دل هزار قصه براي نگفتن است
مثل تمام قلب خدا مال گبرهاست
بي شك غزال چشم تو اي زن رُميدنيست
كين دشت سينه سوخته در مرگ ببرهاست
بيخود مريز پاي دلم اشك , ياس من
ديريست نقش بند غبارين قبرهاست
از صبر سنگ لعل نشد حافظ عزيز
ما هر چه مي خوريم,بگو,چوب صبرهاست
گفتي :وحيد!!! برق صدايت مرا گرفت
آري هواي اين غزلم مثل ابر هاست!
تخته سياه زنگ املاء
بچه جان تخته سياه است, نوشتي...نقطه.
گفتنش نيز گناه است ,نوشتي ... نقطه .
بچه جان ديكته امروز همين درد دل است .
و خدا پشت و پناه است نوشتي ... نقطه .
بنويس , آب , نه,نان,نه,سارا
دختري چشم به راه است نوشتي ... نقطه .
بنويسيد : پدر خسته كه از راه آمددست خاليش پر آه است ...نوشتي ... نقطه .
هيچ فرقي كه ندارد زمستان و بهار
جامه ام شال و كلاه است , نوشتي ... نقطه .
بنويس :
نيمرو قسمت من بوده و كوكب خانم
لقمه مان نان و گياه است ,نوشتي ... نقطه.
باز باران زد و آن مرد نيامد ,بنويس!
اشك يخ بسته گواه است , نوشتي ... نقطه .
بنويسيد : كه آينده كه مي داند چيست ؟
كار امروز تباه است ,نوشتي نقطه .
بين داراي كتاب من وتو فرقي است
او گدا مال تو شاه است ,نوشتي ... نقطه .
بچه جان , رنگ انار است دل همسايه
خوشي اش گاه به گاه است , نوشتي ... نقطه .
بنويس:
گريه و خنده ي ما سوته دلان وارونه است
فرق در نوع نگاه است , نوشتي ... نقطه .
درس امروز تو نامردي اين زندگي است
رنگ اين تخته سياه است , نوشتي نقطه !

 


X