بوي گندم مال من »
هر چي كه دارم مال تو
يه وجب خاك واسه من
« هر چي مي كارم مال تو
نه !!!
نه عزيز
بوي گندم مال تو
وقت درو , ريشه نكن !
تموم خاك واسه تو
خرمنو آتيش نزن !
هر چي داريم مال تو
هر چي مي كاريم مال تو
بذار از پشته ي خرمن كلاغا دون بخورن
بذاگنجيشكاي ده ارزن ارزون بخورن
ارزناي انباري
گربه دارن !
بعضي شون جون واسه ي نون مي ذارن !
بذا پائيز كه مي شه
برگه درختا مي ريزه
مثل اشك ما دو تا وقت وداع
شونه ي باد باشه و
زلفاي زرد مزرعه
بي مترسك كه دل مزرعه رو خون بكنه
بذا باز دست نسيم
بيدارو مجنون بكنه
بيداي مزرعه مون خشك شدن
آخه تا كي نبايد چه چه سار
تو گوش مزرعه آواز نخونه؟
عاشقم عاشق صبح
عاشق صافي آب
عاشق چشم بهار
عاشق دختر گل چهره ي ياس
عاشق خنده ي شب تو بغل گرم غروب
عاشق اينكه بگي دوست داري
عاشق اينكه بگم دوست داريم
بوي گندم مال تو
هر چي كه دارم مال تو
در عوض جار نزن
چلچله ها خوندن بس !
در عوض جار نزن
پا پي دل موندن بس !
دل ما تو مزرعه جون مي گيره
از جوونه رگ بيا خون مي گيره
داره شب مي رسه باز
نقل اين قصه دراز :
بيد مجنون واسه من قصه بگو :
يكي بود يكي نبود »
زير گنبد كبود
لخت و عور تنگ غروب سه تا پري نشسته بود
زار و زار گريه مي كردن پريا
مث ابراي بهار گريه مي كردن پريا
روبرو شون تو افق شهر غلاماي اسير
« شبشون سرد و سياه قلعه ي افسانه ي پير
لالالالادلِ سير
لالالا بي تقصير
لالالاتو زنجير
دلخوشي تو همه آبادي كو ؟
بچه ها لذت آزادي كو ؟ 


X