نازنينم پسرم
عكس پر خنده ي دوران طفوليت تو
رو در روي منست
دل او سوي خداست
چشم او سوي منست
خنده ات مي بردم در دل دوران قديم
كه جوان بودم و شاد
شايد اين خنده ي تو
خنده بر روشني موي منست
آري اي نور دلم
موي شبرنگ قديمم امروز
موي همرنگ پر قوي منست
پسرم آگه باش
هركسي فصل زمستان و بهاري دارد
آدمي زاده به هر دوره شكاري دارد
گر كه نيروي جواني نبود در تن من
اي زمان آهوي
شعر
در كمند من و نيروي منست
جان بابا سر بانوي سخن
همه شب بر سر زانوي منست
هر نفس دختر دلبند غزل
در كنار من و پهلوي منست
تو نداني كه چه گل ها بدمد از قلمم
روح گلزار جهان گوشه ي مشكوي منست
باز هم خنده بزن
كه گل خنده ي تو
در زمستان اميد
در
غمم تنهايي
يا به هر مرحله داروي منست
پسرم
گر چه از من دوري
عكس پر خنده ي دوران طفوليت تو
رو درروي منست
دل او سوي خداست
چشم او سوي منست
تو كه فرزند مني شعر خداوند مني
نگه عاطفه خيز و لب پرخنده ي تو
چشمه ي عشق من و مرغ سخنگوي منست


X