بي تو خاموش كوچه ي مهتابي ما
كس نداند خبري از شب بي خوابي ما
سقفي از دود سيه بر سر ما خيمه زدست
آسمانا چه شد آن منظره آبي ما
گرد ما
كهنه حصاري ز جگن هاي غم است
كو نسيمي كه وزد بر دل مردابي ما
چه توان كرد كه از ابر سيه پيدا نيست
روز خورشيدي ما و شب مهتابي ما

 
 

X