كرشمه ي درآمد
دگر تخته پاره به امواج دريا سپرده ام من
زمام حسرت به دست دريغا سپرده ام من
همه بودها دگرگون شد
سواحل آشنايي
در ابرهاي بي سخاوت پنهان گشت
جزيره هاي طلايي
در آب تيره مدفون شد
برگشت
افق تا افق آب است
كران تا كران دريا

حجاز 1
ببر اي گهواره ي سرد ! اي موج
مرا به هر كجا كه خواهي
دگر چه بيم و دگر چه پروا چه بيم و پروا ؟
كه برگهاي شميم هستيم را ، با نسيم صحرا سپرده ام من
دگر تخته پاره به امواج دريا سپرده ام من

برگشت
كران تا كران آب است
افق تا افق دريا

حجاز2
چه پروا ، اي دريا
خروش چندان كه خواهي برآور از دل
نخواهد گشودن ز خواب چشم اين كودك
چه بيم اي گهواره جنبان دريا گم كرده ساحل ؟
كه ديري ست ديري ،‌ تا كليد گنجينه هاي قصر خوابم را
به جادوي لالا سپرده ام من
دگر تخته پاره به امواج دريا سپرده ام من

گبري
گنه ناكرده بادافره كشيدن
خدا داند كه اين درد كمي نيست
بمير اي خشك لب! در تشنه كامي
كه اين ابر سترون را نمي نيست
خوشا بي دردي و شوريده رنگي
كه گويا خوشتر از آن عالمي نيست

برگشت
افق تا افق آب است
كران تا كران دريا
نه ماهيم من، از شنا چه حاصل ؟
كه نيست ساحل ساحل، كه نيست ساحل
دگر بازوانم خسته ست
مرا چه بيم و ترا چه پروا اي دل
كه داني، كه داني
دگر تخته پاره به امواج دريا سپرده ام من
زمام حسرت به دست ددريغا سپرده ام


X